کندر Kondar

کندر Kondar

کندر Kondar

کندر Kondar

درد عشق

درد عشق و عاشقی دیوانه ام کرد

 

سوز عشق تو ز خود بیگانه ام کرد

 

در شب تنهایی و تاریکی من

 

همرهی با تو مرا افسانه ام کرد

 

در سحرگاهان امید وصالت

 

سوز عشقت عاشقی جانانه ام کرد

 

در ورای پرده تاریکی وهم

 

آن کمان ابروی تو مستانه ام کرد

 

آن دو چشم خیره و عشق پرستت

 

عاشقی از خود جدا دیوانه ام کرد

 

گرمی آن دستهای پر محبت

 

                          همچونان مجنون مرا بی خانه ام کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد