کندر Kondar

کندر Kondar

کندر Kondar

کندر Kondar

باز آیا منتظر می نشیند؟

مست و شاد از مسجد امشب سوی میخانه شتابان می روم

 

در سر راهم عزیزی منتظر

 

می نشیند تا سبکبالم کند

 

تا به راه میکده با دست خود

 

جامی از می نابه در جانم کند

 

باز آیا حرف بیخود می زنم

 

باز ایا چون دلم بارانی است

 

اشکهایم روی کاغذ می برم

 

باز آیا منتظر

 

می نشیند آن که در راهی دراز

 

کوله بار عشق خود را پر ز درد این جدایی کرده است

 

وای بر من شاید آن یار عزیزم رفته است

 

شاید او پر بسته است

 

شاید هم لبهای او از تشنگی خشکیده است

 

وای بر من

 

زودتر باید روم

 

تا ز حلقوم فلک

 

آبی از آبی ترین دریا به پای آن گل شیرین و خوش نازم برم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد