کندر Kondar

کندر Kondar

کندر Kondar

کندر Kondar

شعر تاریخ 7-1-1386

لحظه به لحظه عمر من بی تو تباه می شود

این دل پر زمهر هم

گر تو به دادش نرسی

غرق گناه می شود

ای که تو درد و چاره ای

چاره ی درد من تویی

درد؟ چه گویمت چه درد

درد من از دوری توست

وصل تو چاره من است

گر به علاج درد من

مایلی ای دوست

بیا

یک قدمی به سوی من

تا که به دست تو دهم

این دل پاره پاره را

خود دل من بگویدت

چاره ی درد او تویی

درد دلم دوا نما

ای تو همه وجود من

چاره ی درد من تویی

چاره ی درد من تویی .


سروده شده در تاریخ : 7-1-1386


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد