کندر Kondar

کندر Kondar

کندر Kondar

کندر Kondar

لرزه بر اندام آب افتاده است

لرزه بر اندام آب افتاده است

گوئیا احساس خواب افتاده است


آسمان چشمان خود را بسته است

آب از چشم شراب افتاده است


اسیر مهر توام مهربان

اسیر مهر توام مهربان

بیا

و

بگیر

مرا چونان تو در آغوش مهربان خودت

که گم شودم

هر چه هست

نام و نشان

ز خودپرستی و خودخواهی و هوا و هوس



سروده شده در تاریخ 16-11-1392

تشنگی کویر دلم

تشنگی کویر دلم

 

کویر

تشنه

منم تشنه تر ز کویر

منم که منتظرم تا بباری تو

بر این دل کویری خشکیده دلگیر

 

نگو که تشنگی ام را نمیشناسی تو

نگو که از دل من بی خبر بودی

نگو که از گذر اتفاقی دوران

به راه من در آمدی

و

باز خواهی گشت

بدون آنکه بباری بر این دل تشنه

 

چرا که باد خزان دلم خبر آورد

که باد محبت ز سوی تو آید

تویی که منتظرت بودم

ای همیشه عزیز

ببار بر دل من

تشنه ام مگذار

که تشنه ی محبت بی انتهای توام


سروده شده در تاریخ : 15-11-1392

 

شعر تاریخ 7-1-1386

لحظه به لحظه عمر من بی تو تباه می شود

این دل پر زمهر هم

گر تو به دادش نرسی

غرق گناه می شود

ای که تو درد و چاره ای

چاره ی درد من تویی

درد؟ چه گویمت چه درد

درد من از دوری توست

وصل تو چاره من است

گر به علاج درد من

مایلی ای دوست

بیا

یک قدمی به سوی من

تا که به دست تو دهم

این دل پاره پاره را

خود دل من بگویدت

چاره ی درد او تویی

درد دلم دوا نما

ای تو همه وجود من

چاره ی درد من تویی

چاره ی درد من تویی .


سروده شده در تاریخ : 7-1-1386


شعر تاریخ 6-1-1386

آمدی دیر ولی خوشحالم

بی تو از جمله جهان بیزارم


------------------------------


بنشست بر لب حوض

تا تماشا کند ماهی قرمز را

ولی از بخت بدش

باد از راه رسید و لگد زد او را

تا بیاید به خودش

دید در حوض است

ماهی آمد طرفش و دماغش بگرفت

ناگهان جیغی زد و از خواب پرید!


سروده شده در تاریخ 6-1-1386